سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس به شخصی مسأله ای بیاموزد، مالکش می گردد . گفته شد : آیا وی را خرید و فروش هم می کند؟ فرمود : نه، بلکه امر و نهیش می کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

نقد رسانه

ضرغامی و عیاری!

وحید یامین پور

البته ماجرای تقدیرهای مکرر و روزافزون ریاست محترم صدا و سیما از عوامل زحمت کش برنامه های مختلف تلویزیونی دیگر به رخدادی همیشگی و قابل پیش بینی تبدیل شده است و صد البته از این رهگذر بینندگان نیز کم کم به دیدن سیمای ایشان در سیمای جمهوری اسلامی عادت کرده اند ولی همچنان برخی که بیش از دیگران اهل دقت و ظرافت و یا به تعبیری اهل نقد و نق هستند، از خود می پرسند کدام رئیس سازمان یا حتی بالاتر کدام وزیر و یا صاحب منصب مملکتی امکان این را دارد که هر طور و هر وقت که اراده کرد، در بهترین زمان های ممکن (پیک مخاطب) و در صدر اخبار داخلی و رسمی رسانه ملی با حرفه ای ترین ساختار رسانه ای حضور یابد و منویاتش را به سمع و نظر بینندگان ارجمند برساند؟ و دیدار یا عیادت یا تقدیر یا سخنرانی یا بازدید یا... یک رئیس سازمان چقدر حائز اهمیت است که به یکی از بخش های ثابت خبری -حتی خبر رسمی ساعت 21 شبکه یک- تبدیل شود؟ آن هم در حالیکه روابط عمومی های دیگر نهادها و سازمانهای دولتی باید میلیاردها تومان بپردازند تا برای دقایقی امکان بازتاب فعالیتهای خود را پیدا کنند و یا حتی نهادهای خدماتی دیگر باید زیر قراردادهای چند صد میلیون تومانی را امضا کنند تا بتوانند مثلاً به مردم آموزش های رایج و مورد نیاز زندگی و یا هشدارهای امنیتی و انضباطی بدهند!

البته این نوشتار به این مسئله حاشیه ای کاری ندارد و نفس تقدیر از کیانوش عیاری کارگردان سریال دکتر قریب -تهیه شده در سیما فیلم- را نگران کننده تر می داند.

همین ابتدا بر اهمیت معرفی و پرداختن به چهره های خدوم و تاریخی مرز و بوم عزیزمان تأکید می کنیم و پرواضح است که نفس بزرگداشت کسانی چون مرحوم دکتر قریب را از واجبات رسانه ای می دانیم ولی همچنان حق صحبت و بازخواست را بخاطر شیوه روایتگری کارگردانی چون کیانوش عیاری -سازنده ی فیلمی چون آبادانی ها- با پیشینه و مختصات روشن فکری برای خود موجود می دانیم.

دکتر قریب برای فیلم سازی مانند عیاری بهانه ای است برای به تصویر کشیدن تاریخ معاصر ایران آن هم با ملاحظات روشنفکرانه و کم و بیش غیرمستند. سینمای مبتنی بر تئوری مؤلف یا سینمای سوبژکتیویستی چیزی جز اکران یک روایت از منظر کارگردان نیست. مخاطب یک فیلم سوبژکتیویستی مخاطب منظر کارگردان است و نه یک حقیقت تاریخی. حقیقت تاریخی در ملاحظات فکری و نازل شده از جایگاه الهامات هنری سازنده ی فیلم محفوف و پوشیده می ماند و این اتفاق در سینمای آوانگارد نه تنها مورد پرهیز نیست که اساساً مبنای تحلیل است. «این اشتباه هنگامی صورت می‌گیرد که ما سینما را همچون یک "هنر مدرن" بنگریم و از فیلم فقط انتظار داشته باشیم که چون یک تابلوی آبستره و یا سورئال، درون خالق و صانع خویش را بدون اعتنا به قبول یا عدم قبول مخاطب عام محاکات کند.»*

ایران دوران کودکی دکتر قریب ایرانی درهم ریخته، سیاه، با ساختارهایی کاملاً ناکارآمد و در عین حال تشنه و دلباخته مظاهر مدرن به تصویر کشیده می شود. کیانوش عیاری حتی به سبک روشنفکران نسل اول در سیاه نمایی هرچه بیشتر جامعه ایرانی هیچ پرهیزی ندارد و بار این مطلق انگاری در غربگرایی و خستگی ناشی از به زانو درآمدن سنت را بر دوش دکتر قریب می گذارد. کسی تردید ندارد که ایران پس از قاجار یکی از بدترین دوره های تاریخی خود را سپری کرده است ولی بر سبیل مثال، روابط اجتماعی، طب و ساختار آموزشی سنتی چرا باید تماماً قربانی شیفتگی یک کارگردان به مظاهر غرب باشد.

عیاری اتفاقاً در مقام نفی هرآنچه سنت می نامیمش، تکنیکهای سینما را به خوبی دراختیار می گیرد و به طور مثال، دقیقاً در زمانی که برنامه گفتمان شبکه چهار سیما مشغول ستایش سیستم آموزش مکتب خانه ای ایران و تأسی برخی کشورهای مدرن به آن است، مکتبخانه ها را مساوی و مساوق با جهل، بی اخلاقی و رکود معرفی می کند و بر در مدارس نوین سجده شکر می ساید. شتاب زدگی و جزم اندیشی عیاری در اثبات شئون مختلف مدرنیته و رد و نفی عناصر جامعه سنتی ایران به حدی است که او را بر خلاف رویه به ظاهر تکنیکی اش به ورطه ابتذال می کشاند. در بسیاری از سکانس های سریال، عیاری ارادت های تاریخی خود را به تجدد بر زبان دکتر قریب جاری می سازد، بیاد بیاوریم جمله ای را که دکتر قریب تازه از فرنگ برگشته با آهی سوزناک بر زبان می آورد: «ایران 500 سال از فرانسه عقب است.»

عیاری در این سریال به شیوه فیلمسازان متعهد به آرمان های روشنفکرانه آن هم از نوع نسل اول عمل کرده است. شبه روشنفکرانی که چاره متقاعد کردن مردم را برای پذیرش جلوه های مدرنیته در سیاه نمایی تمامیت سنت می دانند. چه اینکه نسل های بعدی روشنفکران با وجود التزام به آرمانهای مدرن ولی با گذر از سطوح مبتذل غربزدگی، برای بخشی از سنتها حق زندگی قائلند.

شهید سید مرتضی آوینی با تقسیم بندی سینما به سینمای آوانگارد سوبژکتیویستی و سینمای حقیقت، حتی سریالی چون سربداران را که در آن مختصات فرهنگی در نوع خود بی نظیر ارزیابی می شد، سینمایی مبتنی بر تئوری مؤلف معرفی می کرد و محمدعلی نجفی کارگردان آن را به روایت شخصی تاریخ متهم کرده بود. در مقایسه سربداران نجفی که همچنان به عنوان یک اثر شکوهمند تلویزیونی در اذهان مانده است، با روایتی که عیاری از تاریخ معاصر ایران دارد، چه نتیجه ای باید بگیریم؟ آیا جهل ما از حقیقت آثار سینمایی و یا انگیزه های تبلیغاتی باعث آن نشده است که پشت آمار رضایت مخاطبان مخفی شویم و تقدیرهایمان را بیهوده و به ثمن بخس دور بریزیم؟

نگرانی اصلی در کوتاه شده سقف تقدیرها و ارزان شده نرخ ستایش هاست که گاه در کشاکش انگیزه های تبلیغاتی، آرزوهای بزرگ آینده سینما و رسانه ی ملی را به باد می دهد.

*آوینی، سید مرتضی،آینه جادو، مقاله «کدام سینما»، تهران، نشرساقی




عرفان ::: پنج شنبه 87/8/30::: ساعت 11:8 عصر

«چیستی» تخریب رسانه‌ای دولت

وحید یامین‌پور

اینکه مطبوعات و دیگر رسانه ها با چه ابزار و شیوه هایی به تخریب و وارونه سازی عملکرد دولت نهم دست زده اند، تحلیل "چگونگی" این مسئله است که بیشتر در حوزه فعالیت اصحاب رسانه و علاقمندان به حوزه هایی چون جنگ روانی و شیوه های اقناع روانشناختی می گنجد. اما آنچه در این نوشتار مختصر مدّ نظر است، تأملی در "چیستی" این جریان رسانه ای است.

زمانی که اولین بار مقام معظم رهبری به روشنی ناخرسندی شدید خود را از تخریب دولت در رسانه ها ابراز داشتند، بسیاری تصور می کردند که این روند متوقف شده و یا دست کم با شدت کمتری ادامه یابد؛ اما ماجرا روند کاملاً معکوسی داشت. در 3 سال اخیر، بدون تردید بر حجم، شدت و چگالی تخریب، دروغ پردازی، توهین و حتی تمسخر افزوده شده است. می توان گفت برخی نشریات یا سایت های خبری اساساً به همین جهت تأسیس شدند. سؤال این است که دلیل این مسأله چیست؟

در یک تقسیم بندی منطقی می توان گفت که دلیل را باید در "بی تقوایی" در گفتار و رفتار سیاسی جستجو کرد و یا در یک اختلاف در تعریف "تخریب و نقد" و یا یک فاصله جدی عقیدتی که بطور بنیادی مخاطبان را از دایره یک گفتگوی درون گفتمانی خارج می کند.

تردیدی نیست آنگاه که مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای دولت نهم به روشنی از روند ناراحت کننده تخریب ها در رسانه های داخلی انتقاد کردند، برای کسانی که خود را ملتزم به قانون اساسی و حساس نسبت به حساسیت های معظم له می دانند، نمی بایست راه توجیه و یا سوءبرداشتی باقی مانده باشد. تقوای سیاسی و اخلاقی، بی شک اقتضا می کرد که دست اندرکاران رسانه ها در نسبت با این سخن مقام معظم رهبری، تجدید نظری در عملکرد خود صورت دهند، اما اینگونه نشد. نگارنده می پذیرد که بسیاری در همین مرحله، حکم به نفاق اخلاقی و بی تقوایی اینان صادر کنند و چه بسا که بیراه هم نباشد ولی معتقدم که ماجرا دلیل دیگری نیز می تواند داشته باشد.

روز گذشته مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران حج، از آنچه آن را «بی بندوباری در اظهار نظر علیه دولت»‌ و «سیاه نمایی در فضای جامعه و ایجاد اغتشاش ذهنی و تردید» نامیدند، ابراز ناخرسندی و ناراحتی نمودند. در بخشی از سخنان معظم له آمده است: «تفضلات و رحمت الهی تا زمانی است که ما مراقب گفتار، رفتار، و عملکرد خود باشیم زیرا خداوند با ما خویشاوندی ندارد.»

بی تردید این جملات برای کسانی که در سپهر اندیشه دینی و ادبیات قرآنی باشند، معنایی روشن و شفاف دارد لیکن دقیقاً در نقطه مقابل این تفکر، برای کسانی که ملتزم به عرفی گرایی مدرن و یا اقتضائات اندیشه سکولار هستند، بی معنا و فاقد ارزش "علمی" دانسته می شود. این حقیقتی است که چند سالی است دقیقاً همزمان با اپیدمی مطبوعات دوم خردادی در اواخر دهه 70، با جسارت تمام پا به عرصه رسانه ای ایران اسلامی گذارد. به این تعبیر، سخن گفتن از نظارت خداوند و یا ترساندن از عذاب و عقاب خدا و محرومیت آسمانی از تفضلات و رحمت الهی برای چنین کسانی که تکلیف خود را با تفکر غیب اندیشانه دینی روشن کرده اند و اساساً معناداری گزاره ها را در نسبت آنها با علم محصل سکولار می سنجند، چه فایده ای دارد؟

فاصله سیاسی در ایران امروز ما بسیار جدی تر از یک اختلاف سلیقه سیاسی، بی تقوایی اخلاقی و یا ماجراجویی جاه طلبانه است؛ این فاصله عمیقاً مربوط به تفاوت در نگرش های هستی شناسانه و انسان شناسانه دارد. طرف این دیالوگ، زبان دین را نمی فهمد و این کوتاه دستی و عجز خودخواسته در میان طیفی از دوم خردادی هایی که بارها به صراحت التزام خود را به تفکر سکولار بیان کرده اند، ماجرای تاریخی درگیری حق و باطل است. لذا تعجبی ندارد که اینان همه هشدارها را بشنوند و راه خود در پیش گیرند.

این مسأله نوعی نفاق اعتقادی است و به طور جدی با نفاق اخلاقی دیگرانی (چون اصولگرایان لفظی) که از سر خودخواهی های سیاسی در تخریب دولت و اغتشاش اذهان دخالت دارند، متفاوت هستند، چه اینکه دسته دوم امید است که دغدغه ها و نگرانی های مقام معظم رهبری در آنها اثر کرده و راه دیگری در پیش گیرند.

اما ماجرای دسته اول آنچنان که بارها دیده ایم، بیش از آنکه یک رخداد سیاسی و حزبی باشد، عارضه یک اختلاف تاریخی در عرصه تفکر است. این اختلاف و فاصله بارها خود را نشان داده است. فهم معنای "تفضلات و رحمت الهی" و دخالت آن در خوشبختی و تکامل بشری،‌ به همان اندازه برای فرزندان سکولار تکنوکراتهای پیشین نامفهوم است که معنای "عدالت"؛ کما اینکه فراموش نکرده ایم کارگزاران سازندگی در دولت اصلاحات چگونه برنامه توسعه را بر تئوری های پوزیتیویستی مبتنی کردند و اظهار داشتند: «عدالت، عبارتی مبهم و غیرقابل برنامه ریزی است!»

البته ماجرای نفوذ سکولاریته در بدنه مدیریتی کشور آنچنان که مقام معظم رهبری فرمودند در حال توقف است: «این دولت، در تعاملات جهانی وفاداری به گفتمان انقلاب را افتخار خود می داند و روند بسیار خطرناک غربزدگی و گرایشهای سکولاریستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مدیریتی کشور بود، سد کرده است»، لیکن فرزندان وفادار گفتمان روشنفکری سکولار همچنان با ابزارهای رسانه ای به باز سازی این نظام فکری مشغولند.




عرفان ::: پنج شنبه 87/8/30::: ساعت 11:7 عصر

 

قابل توجه است که این مطلب برای چندین ماه پیش است و ذکر این مطلب به خاطر .............

صدا وسیما به کجا می رود؟... درد دل های یک کارمند صدا و سیما

 خواهش میکنم این مطلب را نخوانید؟!

  چرا؟

 - چون هر طور که بگوییم باز مقصریم زیرا بعضی از این حضرات مصداق چیزی شده اند که اگر از ایشان انتقادی کنیم زمین و زمان به هم میریزد و در نبود این آقایان برکاتی نازل نخواهد شد و ستون نظام به خطر خواهد افتاد اگر هم چیزی نگوییم چون شاهد ماجرا هستیم در پیشگاه مردم مسولیم و مدیون خون شهدا.

 روی سخن من با آقای ضرغامی رییس سازمان صدا و سیما است !

 بنده چون کارمند سازمان هستم اطلاعاتی دارم که ممکن است مردم محترم و عزیزمان نسبت به برخی جزئیات عملکرد جنابعالی و مدیران منصوبه از طرف شما آگاهی کمتری داشته باشند.

 در انتصابات مدیران ارشد و میانی شما افرادی در راس کار هستند که شایستگی و لیاقت این کار را ندارند

 شاهد این مدعا افت بسیار شدید کیفیت برنامه های صدا وسیما و سمت گیری این برنامه ها به سوی فرهنگ منحط غربی و طاغوتی است .

 مدیر یکی از شبکه های اصلی دارای خانواده ای سکولار و باعث سرافکندگی نظام مقدس جمهوری اسلامی است و در اجتماع با ظاهری بسیار فجیع رفت وآمد میکنند.

 اخیرا" ودر چند روز گذشته جابجاییهای در راس مدیران شبکه ها انجام شد وطی ان فردی که تاکنون

 3 بار بعنوان مدیر شبکه 4 بوده است مجددا" به مدیریت شبکه چهار منصوب شده است ؟

 سوال ؟

 ایا جنابعالی از عملکرد نامبرده ناراضی بودید که ایشان را جابجا کردید؟

 آیا ایشان لیاقت مدیریت شبکه دو را نداشت ؟

 آیا ایشان مشکل سیاسی داشت؟

 پس چه عاملی باعث شد نامبرده را عزل نمایید ؟

 حال که با هر دلیلی این کار را کردید مگر قحط الرجال است که دوباره وی را در شبکه چهار منصوب نمودید؟

 با این عمل اشتباه شما چه جای انگیزشی برای افراد مستعد موجود در مجموعه باقی میماند؟

 آیا برای پاسخگویی در محضر خدا و مردم جوابی دارید؟

 اخیرا" در شبکه قران سیما انتصابی انجام شده است که با وجود دو کارمند فوق لیسانس شخصی با مدرک دیپلم بعنوان مدیر این مجموعه منصوب شده است نمیخواهیم بگوییم مدرک ملاک برتری و کاردانی است ولی آیا در این مجموعه واقعا" فرد با لیاقتی یافت نشد و یا اینکه فرد یا افراد مستعد هستند ولی باند بازی و توصیه ها و بازی های .....!

 در همین شبکه فردی مدیریت گرفته است که قبلا پس از بیست سال کارمندی بازخرید شده و فقط با توصیه از طرف فردی با نفوذ دوباره مشغول به کار شده است و جای یک جوان تحصیلکرده را پر نموده است!

 اما در همین شبکه افرادی از آموزش و پرورش هستند که از دو جا حقوق میگیرند و......

 این چند مثال از یک شبکه ای که حالا قران پخش میکند و خدا برسد به داد بقیه شبکه ها که ........

 مردم شریف مطمئن باشید تا این بده بستان های سیاسی در بین مسولین وجود دارد مملکت پیشرفت نخواهد کرد.

 در یک سازمان با وجود افراد متعهد و متخصص و انقلابی افرادی در راس کار که به معنای واقعی سکولار وبی اعتقاد بع انقلاب و خون شهدا.

 پرداختهای ناعادلانه ای که مردم باید بدانندو این افراد رسوا شوند . سقف حقوق ما کارمندان از 250هزار تومان تجاوز نمیکند ولی پایین ترین سطح حقوق مدیران سازمان دباریافتی بالای 900هزار تومان را دارند .

 از کجا و چگونه بگویم که درد دل بسیار است !

 شما در بدو ورود به سازمان به عناوین مختلف عیدی و پاداش و بن شهروند دادید و همینکه زیر پایتان قرص شد از سال بعد دریغ از یک سنار عیدی و پاداش و ....

 اما در کمیت و کیفیت برنامه ها چکار کرده اید؟

 کدام سریال و یا طنزی در زمان شما ساخته شده است که بتوان از ان از بعد اجتماعی و فرهنگی دفاع کرد ؟

 آخرین نسخه از افتضاحاتی که آقای مهران مدیری به شما (دقیقه ای .......) قالب کرد و فقط تبلیغات چند شرکت و موسسه ای بیش نبود کدام مسئله تربیتی و آموزشی را برای خوانواده ها ارایه نمود؟...

 منبع: عدالتخانه




عرفان ::: پنج شنبه 87/4/27::: ساعت 5:50 عصر

پیامهاى ما نباید متناقض باشد

نکته‏ى دوم این است که دادن پیامهاى گوناگون باید جریانى انجام بگیرد و به شکل یک روند دربیاید؛ مقطعى و موردى فایده‏یى ندارد. همه‏ى برنامه‏هاى ما باید یکدیگر را کمک کنند تا این فکر و این اندیشه در جامعه مطرح شود. ممکن است گاهى ما پیامهاى متناقض بدهیم. مثلاً از یک طرف درباره‏ى عدالت اجتماعى برنامه‏ى خیلى خوبى تولید مى‏کنید؛ اما از آن طرف در خلال یک برنامه‏ى دیگر، عملاً عدالت اجتماعى را نقض مى‏کنید! این درست نیست؛ باید آهنگ کلى برنامه‏ها یکى باشد و در بین آنها تناقض دیده نشود. در مقوله‏ى عدالت اجتماعى فیلمها و سریالهایى ساخته مى‏شود که غالباً خانه‏هاى مورد استفاده‏ى شخصیت‏هاى این فیلمها اعیانى و اشرافى است! واقعاً وضع زندگى مردم ما این‏طورى است؟ آیا یک زوج جوان یا یک زن و شوهر در چنین خانه‏هایى زندگى مى‏کنند؟! این کار چه لزومى دارد؟ سالها قبل بعضى از سریالهایى که از سیما پخش مى‏شد، هرچند کیفیت آنها مثل سریالهاى الان نبود - عقب‏تر بود - لیکن فضاى زندگى در آنها، متواضعانه و در یک خانه‏ى معمولى بود؛ آن‏طورى خوب است. زندگى را لزوماً نباید اعیانى و اشرافى و متجملانه معرفى کرد. فضاى تبلیغى صدا و سیما این‏طورى باشد. البته گاهى در این خصوص هم به ما تذکر مى‏دهند و مطالبى مى‏گویند. تبلیغات رسانه‏یى و گاهى تبلیغ‏هاى خیلى پُررنگ که مردم را به طرف مصرف‏گرایى سوق مى‏دهد، با برنامه‏یى که فرضاً شما ساخته‏اید تا مصرف‏گرایى را تقبیح کنید، عملاً در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست.

بر محتوا هم نظارت کیفى کنید

نکته‏ى سوم، نظارت کیفى است. من مى‏دانم یکى از کارهاى اجرایى شما نظارت کیفى بر برنامه‏هاست؛ منتها نظارت کیفى را فقط به ملاحظات فقهى و شرعى محدود نکنید؛ مثلاً مراقبت کنیم دو هنرپیشه‏ى پسر و دختر در خلال بازى دست‏شان به هم نخورد؛ یا وقتى روى صندلى مى‏نشینند، فاصله‏یى بین‏شان باشد؛ اینها حتماً لازم است و به شکل هوشمندانه‏تر و دقیق‏ترى هم لازم است؛ اما فقط اینها نیست؛ باید بر محتوا هم نظارت کیفى باشد. فیلمى که به تهیه‏کننده داده‏اید تا براى شما بسازد و بیاورد، نظارت کنید چقدر از محتوا برخوردار است.

از جمله کارهاى بسیار خوب این است که بخصوص در حین تولید، نظارت و سرکشى کنید تا پولِ زیاد و بیهوده‏یى مصرف نشود و بعد مجبور باشید اشکالاتش را برطرف کنید. به‏هرحال باید در نظارت کیفى بشدت سعى شود پیامهاى منفى در کارها نباشد.

تأثیر برنامه بر مخاطب‏

نکته‏ى چهارم این است که تأثیر برنامه را در مخاطب درنظر بگیرید، نه فقط افزایش بیننده را. البته یکى از سیاستهاى درست صدا و سیما این است که بینندگان خود را افزایش دهد، که خوشبختانه موفق هم شده و آمارها نشان مى‏دهد که هم درصد بینندگان تلویزیون و هم درصد شنوندگان رادیو در این چند سال خیلى خوب افزایش پیدا کرده است؛ این سیاستِ درست و صحیحى است؛ همه‏ى رسانه‏هاى دنیا هم هدفشان این است و شما هم مى‏توانید با این کار حتّى قصد قربت کنید؛ منتها فقط این کار نباید هدف باشد، بلکه باید ببینید تأثیر این برنامه در مخاطب چیست. گاهى اوقات افزایش مخاطب به قیمتى است که نمى‏ارزد. آنها جذب مى‏شوند، اما به چه جذب شده‏اند؟ به چیزى که یا منفى است و یا خنثى.

جذب مخاطب به هر قیمت؟

مرحوم سیدقطب جریانى را در یکى از کتابهایش مى‏نویسد، که من پیش از انقلاب آن کتاب را ترجمه کردم. مى‏گوید به یکى از شهرهاى امریکا رفتم و دیدم دم درِ یک کلیسا اطلاعیه‏یى نصب کرده‏اند: «امشب یک برنامه‏ى رقص و شادى و شام سبک و موسیقى اجرا مى‏شود.»! تعجب کردم که کلیسا به چه مناسبت اینها را اعلام کرده! مى‏نویسد: کنجکاو شدم در آن ساعتِ معین بروم ببینم چه خبر است. دیدم بله، یک سالن رقص در کنار سالن کلیساست؛ زوجهاى جوان مى‏آیند و مى‏رقصند؛ موسیقى‏هاى محرک و شهوانى هم پخش مى‏شود! افرادِ یک‏خرده مسن‏تر هم کنار نشسته‏اند و تماشا مى‏کنند و از نگاه کردن لذت مى‏برند! کشیش هم اواخر شب روى سن ظاهر شد و با رفتار خیلى آرام و ملایم رفت نور چراغها را تنظیم کرد! مى‏گوید فردا رفتم سراغ کشیش؛ گفتم شما کشیش هستید یا کاباره‏دار؟! این‏جا کلیساست یا سالن رقص؟! کشیش گفت من به این وسیله مى‏خواهم جوانها را به کلیسا جذب کنم! این‏طورى مى‏شود جوانها را به کلیسا جذب کرد؟! جوانها به کلیسا جذب نشدند، بلکه به سالن رقصِ متعلق به کلیسا جذب شدند! سالن رقصِ متعلق به کلیسا مگر امتیازى دارد؟

اگر بناست فیلم یا برنامه‏یى پخش شود و تأثیر سوئى بگذارد، چه فرقى مى‏کند که من پخش کنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش کنم؟ به نظر من این منطق مهمى است و باید به آن توجه داشت

ادامه دارد.......... 




عرفان ::: پنج شنبه 87/4/27::: ساعت 5:43 عصر

5- صدا و سیما و سرگرمى و تفریح‏

یکى از مقوله‏هاى بسیار مهم و یقیناً یکى از ضرورتهاى جامعه، لبخند است. لبخند یکى از نیازهاى زندگى انسان است. زندگىِ بى‏شادى و بى‏لبخند، زندگى دوزخى است. زندگى بهشتى، زندگى با لبخند است. حضرت على فرمود: «المؤمن بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه»؛ اگر غصه‏یى دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن این‏طورى است. لبخند و شادى مؤمن در چهره‏ى اوست. اصلاً چهره‏ها باید شاد باشد. اگر با چهره‏ى خودتان مى‏توانید به جامعه شادى بدهید، باید این کار را بکنید. شادى لازم است و باید آن را براى مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامه‏ریزى مى‏خواهد. البته شماها برنامه‏ریزى کرده‏اید. این مواردى که من مى‏گویم «باید»، معنایش این نیست که شما نکرده‏اید. شما کارهاى زیاد و خوبى کرده‏اید و من مى‏خواهم بر ادامه‏ى آنها تأکید کنم. مراقب باشید شادى در مردم با لودگى و ابتذال و بى‏بندوبارى همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادى داده نشود. همه‏جور مى‏شود به مردم شادى داد؛ از نوع صحیح آن شادى داده شود. گاهى اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ بجا مخاطب را شاد و خوشحال مى‏کند؛ گاهى هم ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‏طور شادى را ایجاد کند. شادى کردن و شادى دادن به مردم، به‏معناى لودگى نیست. یکى از آقایانى که در صدا و سیما گاهى صحبت مى‏کند و مصاحبه‏هاى خوب و صحبتهاى خوبى دارد - من گاهى گوش کرده‏ام - اصلاً شوخى نمى‏کند؛ اما تعبیرات و کیفیت بیانش طورى است که انسان گاهى بى‏اختیار لبخند به لب مى‏آورد؛ این‏طور خوب است.

طنز فاخر و برجسته، یکى از هنرهاست. طنز، هنر خیلى بزرگى است. بنده با مرحوم صابرى شوخى مى‏کردم و مى‏گفتم «طنازها»!

طنازهاى واقعى را تقویت کنید، پرورش دهید و کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنى مطلب مهمِ جدى که با زبان شوخى بیان مى‏شود؛ محتوا و معنایى در آن هست، منتها به زبان شوخى.

از جمله‏ى سرگرمى‏ها، مسابقات است. مسابقات، خوب است؛ منتها باید مراقب بدآموزى‏هاى قولى و عملى در آنها بود. گاهى در زبان، گاهى اصلاً در کیفیت رفتار، گاهى هم در خنده‏هاى بیخودى، سبکى دیده مى‏شود؛ و البته گاهى اوقات هم این چیزها نیست.

یکى از مسابقه‏ها، مسابقه‏ى تلفنى است. شخصى تماس مى‏گیرد و به‏خاطر هیچى، به او جایزه مى‏دهند! یک روز من دیدم در یک برنامه‏ى تلویزیونى پنج میلیون تومان به یک نفر جایزه دادند؛ براى این‏که به چند سؤال جواب داد! این سرگرمىِ خیلى جالبى نیست. پنج میلیون تومان، تقریباً حقوق دو سه سال یک کارمند متوسط است. ممکن است بگویند این‏کار ترویج علم است. ترویج علم را از یک راهِ بهتر بکنید؛ این راه ضرر دارد. عده‏یى که این‏گونه مسابقات را نگاه مى‏کنند، بى‏منطقى به ذهن‏شان مى‏آید و از این بى‏منطقى سوءاستفاده مى‏کنند. این کار منطقى ندارد که مثلاً بنده بدانم انجیل عربى است یا یونانى است یا لاتینى است؛ بعد بگویند حالا که شما دانستید، این پانصدهزار تومان یا فلان مبلغ مال شما! این کار معنى ندارد. بنابراین، مقوله‏ى سرگرمى و تفریح، لزومش یک مسأله است؛ با برنامه‏ریزى بودن آن یک مسأله است؛ بامحتوا بودنش یک مسأله است؛ پرهیز از جهات منفى هم در آن یک مسأله است.

6- صدا و سیما و مقوله‏ى عدالت اجتماعى‏

به فضاى همدردى با فقیران دامن بزنید. خوشبختانه صدا و سیما در چند سال گذشته برنامه‏هاى بسیار خوبى در این زمینه داشته، که درخور تقدیر است. دغدغه‏ى عدالت را در ذهنها و دلهاى مردم دامن بزنید؛ این کار بسیار خوب است. البته سعى شود به جماعت فقیر و تهیدست اهانت نشود و کرامت انسانىِ آنها از بین نرود. من مى‏بینم در بعضى از کارهایى که در این زمینه صورت مى‏گیرد، به‏طور دقیق این معنا رعایت مى‏شود. آن پسربچه یا دختربچه‏یى که مى‏آید هدیه‏یى به فلان صندوق مى‏دهد، حرفى از او پخش مى‏شود که خیلى خوب و شیرین و لطیف است و در آن اهانت نیست؛ منتها در کنار دامن زدن به دغدغه‏ى عدالت اجتماعى و رسیدگى به فقرا، زندگى اشرافى و تجملاتىِ پوچ و بیهوده را هم تخریب کنید؛ این زندگى واقعاً در خور تخریب است. زندگى تجملاتى نباید به‏هیچ‏وجه ترویج شود؛ بلکه باید تخریب شود و نقطه‏ى منفى به‏حساب بیاید. چرا بیخود تجمل‏گرایى رواج پیدا کند؟ اگر یک نفر دلش مى‏خواهد متجمل باشد، ما چرا باید آن را ترویج کنیم؟ توجه کنید که ما به فقیر باید عزت‏نفس و حس مناعت بدهیم و به غنى باید کمک به فقیر را بیاموزیم. به‏هرحال در کل زندگى جامعه، باید از زندگى اشرافى و تجملاتى الگوسازى نکنیم.

7- صدا و سیما و نهضت بیدارى در جهان اسلام‏

8- صدا و سیما و توجیه افکار عمومى در زمینه‏هاى مختلف‏

مثلاً الان مسأله‏ى انرژى اتمى مطرح است. افکار عمومى در این قضیه باید توجیه شود. شنیدم ظاهراً پریشب سیما برنامه‏ى خیلى خوبى داشته و با دست‏اندرکاران قضیه در تهران و وین تماس گرفته و موضوع را بررسى کرده است؛ این‏طور کارها بسیار مفید است. افکار عمومى باید در جریان مسائل قرار گیرد و به شکل صحیح و منطقى توجیه شود.

9- صدا و سیما و مشارکت عمومى در همه‏ى زمینه‏ه

الحمدللَّه در این زمینه هم صدا و سیما فعالیتهاى خیلى خوبى داشته است.

لازم مى‏دانم چند راهبرد اجرایىِ مهم را هم عرض کنم:

نگرش به محتوا را الزامى کنید

اولین نکته این است که شما در همه‏ى برنامه‏ها نگرش به محتوا را الزامى کنید؛ همه‏ى برنامه‏هاى شما باید پیام داشته باشد. پیام داشتن، لزوماً به معناى دلگیر بودن و خسته‏کننده بودن نیست، که انسان بگوید مردم خسته مى‏شوند؛ نه، ممکن است این پیام در ضمنِ یک برنامه‏ى کاملاً شیرین و سرگرم کننده باشد؛ اما پیام داشته باشد. برنامه‏هاى ما نه فقط نباید پیام منفى داشته باشد، بلکه باید بدون پیام هم نباشد؛ یعنى خنثى هم نباشد. سریالى که تولید مى‏کنید، میزگردى که مى‏گذارید، فیلمى که مى‏سازید، مسابقه‏یى که ترتیب مى‏دهید؛ بالاخره مى‏خواهید محورهاى مهمى را که مسؤولیت شماست، در بین مردم توسعه دهید؛ شما کدام محور را مى‏خواهید به این وسیله تبیین کنید؟ این باید روشن شود. به‏وسیله‏ى برنامه‏هاى خوب و برنامه‏سازى‏هاى خوب، گفتمان‏هاى مورد نیاز جامعه را - که گاهى باید موضوعى را به شکل گفتمان عمومى درآورد - تأمین و تضمین کنید

ادامه دارد 




عرفان ::: چهارشنبه 87/4/26::: ساعت 4:39 عصر

   1   2      >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :10121
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<