پیامهاى ما نباید متناقض باشد
نکتهى دوم این است که دادن پیامهاى گوناگون باید جریانى انجام بگیرد و به شکل یک روند دربیاید؛ مقطعى و موردى فایدهیى ندارد. همهى برنامههاى ما باید یکدیگر را کمک کنند تا این فکر و این اندیشه در جامعه مطرح شود. ممکن است گاهى ما پیامهاى متناقض بدهیم. مثلاً از یک طرف دربارهى عدالت اجتماعى برنامهى خیلى خوبى تولید مىکنید؛ اما از آن طرف در خلال یک برنامهى دیگر، عملاً عدالت اجتماعى را نقض مىکنید! این درست نیست؛ باید آهنگ کلى برنامهها یکى باشد و در بین آنها تناقض دیده نشود. در مقولهى عدالت اجتماعى فیلمها و سریالهایى ساخته مىشود که غالباً خانههاى مورد استفادهى شخصیتهاى این فیلمها اعیانى و اشرافى است! واقعاً وضع زندگى مردم ما اینطورى است؟ آیا یک زوج جوان یا یک زن و شوهر در چنین خانههایى زندگى مىکنند؟! این کار چه لزومى دارد؟ سالها قبل بعضى از سریالهایى که از سیما پخش مىشد، هرچند کیفیت آنها مثل سریالهاى الان نبود - عقبتر بود - لیکن فضاى زندگى در آنها، متواضعانه و در یک خانهى معمولى بود؛ آنطورى خوب است. زندگى را لزوماً نباید اعیانى و اشرافى و متجملانه معرفى کرد. فضاى تبلیغى صدا و سیما اینطورى باشد. البته گاهى در این خصوص هم به ما تذکر مىدهند و مطالبى مىگویند. تبلیغات رسانهیى و گاهى تبلیغهاى خیلى پُررنگ که مردم را به طرف مصرفگرایى سوق مىدهد، با برنامهیى که فرضاً شما ساختهاید تا مصرفگرایى را تقبیح کنید، عملاً در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست.
بر محتوا هم نظارت کیفى کنید
نکتهى سوم، نظارت کیفى است. من مىدانم یکى از کارهاى اجرایى شما نظارت کیفى بر برنامههاست؛ منتها نظارت کیفى را فقط به ملاحظات فقهى و شرعى محدود نکنید؛ مثلاً مراقبت کنیم دو هنرپیشهى پسر و دختر در خلال بازى دستشان به هم نخورد؛ یا وقتى روى صندلى مىنشینند، فاصلهیى بینشان باشد؛ اینها حتماً لازم است و به شکل هوشمندانهتر و دقیقترى هم لازم است؛ اما فقط اینها نیست؛ باید بر محتوا هم نظارت کیفى باشد. فیلمى که به تهیهکننده دادهاید تا براى شما بسازد و بیاورد، نظارت کنید چقدر از محتوا برخوردار است.
از جمله کارهاى بسیار خوب این است که بخصوص در حین تولید، نظارت و سرکشى کنید تا پولِ زیاد و بیهودهیى مصرف نشود و بعد مجبور باشید اشکالاتش را برطرف کنید. بههرحال باید در نظارت کیفى بشدت سعى شود پیامهاى منفى در کارها نباشد.
تأثیر برنامه بر مخاطب
نکتهى چهارم این است که تأثیر برنامه را در مخاطب درنظر بگیرید، نه فقط افزایش بیننده را. البته یکى از سیاستهاى درست صدا و سیما این است که بینندگان خود را افزایش دهد، که خوشبختانه موفق هم شده و آمارها نشان مىدهد که هم درصد بینندگان تلویزیون و هم درصد شنوندگان رادیو در این چند سال خیلى خوب افزایش پیدا کرده است؛ این سیاستِ درست و صحیحى است؛ همهى رسانههاى دنیا هم هدفشان این است و شما هم مىتوانید با این کار حتّى قصد قربت کنید؛ منتها فقط این کار نباید هدف باشد، بلکه باید ببینید تأثیر این برنامه در مخاطب چیست. گاهى اوقات افزایش مخاطب به قیمتى است که نمىارزد. آنها جذب مىشوند، اما به چه جذب شدهاند؟ به چیزى که یا منفى است و یا خنثى.
جذب مخاطب به هر قیمت؟
مرحوم سیدقطب جریانى را در یکى از کتابهایش مىنویسد، که من پیش از انقلاب آن کتاب را ترجمه کردم. مىگوید به یکى از شهرهاى امریکا رفتم و دیدم دم درِ یک کلیسا اطلاعیهیى نصب کردهاند: «امشب یک برنامهى رقص و شادى و شام سبک و موسیقى اجرا مىشود.»! تعجب کردم که کلیسا به چه مناسبت اینها را اعلام کرده! مىنویسد: کنجکاو شدم در آن ساعتِ معین بروم ببینم چه خبر است. دیدم بله، یک سالن رقص در کنار سالن کلیساست؛ زوجهاى جوان مىآیند و مىرقصند؛ موسیقىهاى محرک و شهوانى هم پخش مىشود! افرادِ یکخرده مسنتر هم کنار نشستهاند و تماشا مىکنند و از نگاه کردن لذت مىبرند! کشیش هم اواخر شب روى سن ظاهر شد و با رفتار خیلى آرام و ملایم رفت نور چراغها را تنظیم کرد! مىگوید فردا رفتم سراغ کشیش؛ گفتم شما کشیش هستید یا کابارهدار؟! اینجا کلیساست یا سالن رقص؟! کشیش گفت من به این وسیله مىخواهم جوانها را به کلیسا جذب کنم! اینطورى مىشود جوانها را به کلیسا جذب کرد؟! جوانها به کلیسا جذب نشدند، بلکه به سالن رقصِ متعلق به کلیسا جذب شدند! سالن رقصِ متعلق به کلیسا مگر امتیازى دارد؟
اگر بناست فیلم یا برنامهیى پخش شود و تأثیر سوئى بگذارد، چه فرقى مىکند که من پخش کنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش کنم؟ به نظر من این منطق مهمى است و باید به آن توجه داشت
ادامه دارد..........