برنامهریزى و ایجاد چشمانداز
این مأموریت و این اهداف کلان تا چه مدتى بناست تحقق پیدا کند؟ اعتقادم این است که باید برنامهریزى کرد و چشمانداز درست کرد و آماده شد براى حرکتى که اهدافش اینهاست. این اهداف ممکن است در طول ده سال تحقق پیدا کند؛ هیچ مانعى ندارد. براى این کار، ده سال، زمان زیادى نیست؛ مثل چشم بههمزدنى مىگذرد. گاهى انسان در مدت ده سال، هشت سال یا پنج سال، تلاش و فعالیتِ لازم و برنامهریزى شده را انجام نداده؛ بعد وقتى به اواخر دوره مىرسد، مىبیند دستش خالى است. اگر برنامهریزى شود، انسان پیشرفت را به چشم خودش مشاهده مىکند؛ مثل رویش یک درخت.
من در اینجا چند سرفصل مهم را عرض مىکنم تا مشخص شود نسبت رسانه با این موضوعات چیست. خوب است نسبت رسانه با این موضوعات مورد تأمل قرار گیرد. من اینها را مطرح مىکنم؛ شما رویش فکر و مطالعه و کار کنید:
1- صدا و سیما و اخلاقعمومى
هویت حقیقى جامعه، هویت اخلاقى آنهاست؛ یعنى در واقع سازهى اصلى براى یک اجتماع، شاکلهى اخلاقى آن جامعه است و همه چیز بر محور آن شکل مىگیرد. ما باید به اخلاق خیلى اهمیت بدهیم. صدا و سیما در زمینهى پرورش و گسترش و تفهیم و تبیین فضیلتهاى اخلاقى باید برنامهریزى کند؛ یکى از اهداف صدا و سیما در همهى برنامهها باید این باشد.
اخلاقهاى رفتارى افراد جامعه؛ مثل انضباط اجتماعى، وجدان کارى، نظم و برنامهریزى، ادب اجتماعى، توجه به خانواده، رعایت حق دیگران - اینکه دیگران حقى دارند و باید حق آنها رعایت شود، یکى از خلقیات و فضایل بسیار مهم است - کرامت انسان، احساس مسؤولیت، اعتماد به نفس ملى، شجاعت شخصى و شجاعت ملى، قناعت - یکى از مهمترین فضایل اخلاقى براى یک کشور قناعت است، و اگر امروز ما در برخى زمینهها دچار مصیبت هستیم، بهخاطر این است که این اخلاق حسنهى مهم اسلامى را فراموش کردهایم - امانت، درستکارى، حقطلبى، زیبایىطلبى - یکى از خلقیات خوب، زیبایىطلبى است؛ یعنى به دنبال زیبایى بودن، زندگى را زیبا کردن؛ هم ظاهر زندگى را و هم باطن زندگى را؛ محیط خانواده، محیط بیرون، محیط خیابان، محیط پارک و محیط شهر - نفى مصرفزدگى، عفت، احترام و ادب به والدین و به معلم.
اینها خلقیات و فضایل اخلاقى ماست. صدا و سیما خودش را متکفل گسترش این خلقیات بداند. شما در هر برنامهیى که مىسازید، در هر سریال تلویزیونى، در هر محاوره، در هر میزگرد، در هر گفتگوى تلفنى و در هر گزارش، متوجه باشید که این فضایل تقویت شود؛ این چیزها نقض و زیر پا انداخته نشود.
2- صدا و سیما و دین
راجع به دین مردم، صدا و سیما چه نقش و چه موضع و چه مسؤولیتى دارد؟ طبیعتاً از وظایف صدا و سیما، ارتقاء معرفت دینى و ایمان دینى است. معرفت و ایمان با هم تفاوت دارد. هم ایمان مردم باید تقویت شود، هم معرفت و شناخت آنها. باید توجه داشت ایمانى که مردم پیدا مىکنند، سست، عوامانه، سطحى و قشرى نباشد؛ بشدت از این پرهیز شود. اکتفا نشود به تغلیظ احساسات مردم و تشریفات افراطى. تأکید بر این چیزها بهطور افراطى، اصلاً مفید نیست و بههیچوجه تبلیغ دین محسوب نمىشود. این را پایهى کار قرار دهید و حالا برگردید به برنامههاى دینىِ صدا و سیما؛ ببینید چه کار باید بکنید و چه کار باید نکنید.
برنامهى دینى باید نسبت به دین شبههزُدا باشد، نه شبههزا. من گاهى بعضى از بیانات دینى را از تلویزیون یا از رادیو گوش مىکنم و مىبینم شبهه ایجاد مىکند! حدیث سستى، حرف نامعقولى، مطلبى که در جمع مثلاً بیست نفرى یا پنجاه نفرهىِ یک عده مؤمنِ مخلص، گفتنش خوب است و ایمان آنها را زیاد مىکند، در سطح میلیونىِ مردم به زبان آوردن، جز اینکه ایمان عدهیى را سست و در ذهنشان تردید ایجاد کند، هیچ فایدهى دیگرى ندارد. از این چیزها باید پرهیز کرد. بیان دینى و تبیین دینى باید شبههزدا، روشن، قوى، هنرمندانه و متنوع باشد؛ شبههزا و کلیشهیى نباشد. بیان دینى باید در همهى سطوح، صحیح باشد. درست است که ما تبیین دینى را در سطح نخبگان، در سطح متوسط، در سطح پایین و در سطح کودکان داریم، اما همان چیزى که در سطح کودکان است، مطلقاً باید صحیح باشد. شما در کلاس اول به بچه یاد مىدهید دو بعلاوهى دو، مىشود چهار؛ وقتى هم که بچه به منتهاالیه قلهى ریاضیات و دانش ریاضى مىرسد، باز هم دو بعلاوهى دو، مىشود چهار؛ تغییر پیدا نمىکند. بنابراین آنچه در زمینهى دین به کودک یا به انسانِ عامى تفهیم مىکنیم، مطلقاً نباید غلط باشد تا بعد در ارتقاء معرفت دینى ببیند آن حرف، نادرست بوده است؛ نه، باید درست گفت؛ منتها ساده. بنابراین، حرف دینى در همهى سطوح باید صحیح باشد.
براى مراسم دینى، اعیاد و عزادارىها برنامهریزىِ هوشمندانه بشود. بعضى از برنامههایى که اجرا مىشود، کاملاً ناهوشمندانه است. راجع به حضرت جواد چه صحبتى در تلویزیون یا رادیو مىکنید؟ راجع به امام جواد، امام هادى، امام عسکرى، امام رضا و دیگر ائمه مطالب خیلى خوبى نوشته شده است. بنده که عمرم را در این زمینهها گذراندهام، وقتى به این مطالب نگاه مىکنم، استفاده مىکنم و لذت مىبرم؛ چرا از اینها استفاده نمىشود؟ نوشتههاى خوب، تحقیقات خوب و مطالب شیوا و ایمانآور در این زمینهها فراوان است. گاهى انسان برنامهیى را مىبیند که شخصى با شدّ و مدّ و در قالب یک قطعهى ادبى، فرضاً راجع به امام موسىبنجعفر حرف مىزند که هیچ معنا ندارد. اینگونه برنامهها نه ایمان کسى را زیاد مىکند، نه لذتى دارد و نه در آن، هنر نویسندگى - به معناى حقیقى کلمه - بهکار رفته. چرا ما این برنامهها را پخش مىکنیم؟ یک نفر با صداى نرم و ملایم و معصومانه - شماها متخصص این کارها هستید؛ هر صدایى براى هر برنامهیى مناسب نیست - بهجاى صداى آنطورى، چند فضیلت ِ با سند درست و منطقى از امام موسىبنجعفر نقل کند و زندگى آن حضرت را شرح دهد؛ انسان گوش مىکند، لذت مىبرد؛ معرفت و محبتش زیاد و دلش از شنیدن مناقب این بزرگواران روشن مىشود. اگر برنامههاى دینى خوب ادا شود، فایده دارد؛ اما اگر بد ادا شود، خنثى نیست؛ نتیجهى بد دارد؛ مثل داستان آن مؤذن بد صدا.
مولوى مىگوید: دختر یک مرد مسیحى بشدت عاشق اسلام و دلباختهى معارف اسلامى شد و اسلام آورد. این مرد مسیحى خیلى ناراحت بود. در آن شهر، یک عده مسیحى بودند و یک عده مسلمان. آن شهر، هم مسجد داشت و هم کلیسا. یک روز این مسیحى پیش مؤذن آمد و بعد از اینکه خیلى به او احترام گذاشت، پول و هدیه هم به او داد و گفت از شما خیلى متشکرم. مؤذن تعجب کرد که او از چه تشکر مىکند. مرد مسیحى گفت تو من را نجات دادى؛ چون دختر من عاشق و علاقهمند به اسلام شده بود؛ اما یک روز وقتى صداى اذان تو را شنید، از اسلام زده شد و گفت اسلامِ این مؤذن را نمىخواهم!
ما اگر بد اذان بگوییم، عشاق اسلام را از اسلام مىرمانیم. ما باید خوب و خوشصدا اذان بگوییم. اذان ما همین معارفى است که مىگوییم؛ همین صدا و سیماى ماست.