وحید یامینپور
اینکه مطبوعات و دیگر رسانه ها با چه ابزار و شیوه هایی به تخریب و وارونه سازی عملکرد دولت نهم دست زده اند، تحلیل "چگونگی" این مسئله است که بیشتر در حوزه فعالیت اصحاب رسانه و علاقمندان به حوزه هایی چون جنگ روانی و شیوه های اقناع روانشناختی می گنجد. اما آنچه در این نوشتار مختصر مدّ نظر است، تأملی در "چیستی" این جریان رسانه ای است.
زمانی که اولین بار مقام معظم رهبری به روشنی ناخرسندی شدید خود را از تخریب دولت در رسانه ها ابراز داشتند، بسیاری تصور می کردند که این روند متوقف شده و یا دست کم با شدت کمتری ادامه یابد؛ اما ماجرا روند کاملاً معکوسی داشت. در 3 سال اخیر، بدون تردید بر حجم، شدت و چگالی تخریب، دروغ پردازی، توهین و حتی تمسخر افزوده شده است. می توان گفت برخی نشریات یا سایت های خبری اساساً به همین جهت تأسیس شدند. سؤال این است که دلیل این مسأله چیست؟
در یک تقسیم بندی منطقی می توان گفت که دلیل را باید در "بی تقوایی" در گفتار و رفتار سیاسی جستجو کرد و یا در یک اختلاف در تعریف "تخریب و نقد" و یا یک فاصله جدی عقیدتی که بطور بنیادی مخاطبان را از دایره یک گفتگوی درون گفتمانی خارج می کند.
تردیدی نیست آنگاه که مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای دولت نهم به روشنی از روند ناراحت کننده تخریب ها در رسانه های داخلی انتقاد کردند، برای کسانی که خود را ملتزم به قانون اساسی و حساس نسبت به حساسیت های معظم له می دانند، نمی بایست راه توجیه و یا سوءبرداشتی باقی مانده باشد. تقوای سیاسی و اخلاقی، بی شک اقتضا می کرد که دست اندرکاران رسانه ها در نسبت با این سخن مقام معظم رهبری، تجدید نظری در عملکرد خود صورت دهند، اما اینگونه نشد. نگارنده می پذیرد که بسیاری در همین مرحله، حکم به نفاق اخلاقی و بی تقوایی اینان صادر کنند و چه بسا که بیراه هم نباشد ولی معتقدم که ماجرا دلیل دیگری نیز می تواند داشته باشد.
روز گذشته مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران حج، از آنچه آن را «بی بندوباری در اظهار نظر علیه دولت» و «سیاه نمایی در فضای جامعه و ایجاد اغتشاش ذهنی و تردید» نامیدند، ابراز ناخرسندی و ناراحتی نمودند. در بخشی از سخنان معظم له آمده است: «تفضلات و رحمت الهی تا زمانی است که ما مراقب گفتار، رفتار، و عملکرد خود باشیم زیرا خداوند با ما خویشاوندی ندارد.»
بی تردید این جملات برای کسانی که در سپهر اندیشه دینی و ادبیات قرآنی باشند، معنایی روشن و شفاف دارد لیکن دقیقاً در نقطه مقابل این تفکر، برای کسانی که ملتزم به عرفی گرایی مدرن و یا اقتضائات اندیشه سکولار هستند، بی معنا و فاقد ارزش "علمی" دانسته می شود. این حقیقتی است که چند سالی است دقیقاً همزمان با اپیدمی مطبوعات دوم خردادی در اواخر دهه 70، با جسارت تمام پا به عرصه رسانه ای ایران اسلامی گذارد. به این تعبیر، سخن گفتن از نظارت خداوند و یا ترساندن از عذاب و عقاب خدا و محرومیت آسمانی از تفضلات و رحمت الهی برای چنین کسانی که تکلیف خود را با تفکر غیب اندیشانه دینی روشن کرده اند و اساساً معناداری گزاره ها را در نسبت آنها با علم محصل سکولار می سنجند، چه فایده ای دارد؟
فاصله سیاسی در ایران امروز ما بسیار جدی تر از یک اختلاف سلیقه سیاسی، بی تقوایی اخلاقی و یا ماجراجویی جاه طلبانه است؛ این فاصله عمیقاً مربوط به تفاوت در نگرش های هستی شناسانه و انسان شناسانه دارد. طرف این دیالوگ، زبان دین را نمی فهمد و این کوتاه دستی و عجز خودخواسته در میان طیفی از دوم خردادی هایی که بارها به صراحت التزام خود را به تفکر سکولار بیان کرده اند، ماجرای تاریخی درگیری حق و باطل است. لذا تعجبی ندارد که اینان همه هشدارها را بشنوند و راه خود در پیش گیرند.
این مسأله نوعی نفاق اعتقادی است و به طور جدی با نفاق اخلاقی دیگرانی (چون اصولگرایان لفظی) که از سر خودخواهی های سیاسی در تخریب دولت و اغتشاش اذهان دخالت دارند، متفاوت هستند، چه اینکه دسته دوم امید است که دغدغه ها و نگرانی های مقام معظم رهبری در آنها اثر کرده و راه دیگری در پیش گیرند.
اما ماجرای دسته اول آنچنان که بارها دیده ایم، بیش از آنکه یک رخداد سیاسی و حزبی باشد، عارضه یک اختلاف تاریخی در عرصه تفکر است. این اختلاف و فاصله بارها خود را نشان داده است. فهم معنای "تفضلات و رحمت الهی" و دخالت آن در خوشبختی و تکامل بشری، به همان اندازه برای فرزندان سکولار تکنوکراتهای پیشین نامفهوم است که معنای "عدالت"؛ کما اینکه فراموش نکرده ایم کارگزاران سازندگی در دولت اصلاحات چگونه برنامه توسعه را بر تئوری های پوزیتیویستی مبتنی کردند و اظهار داشتند: «عدالت، عبارتی مبهم و غیرقابل برنامه ریزی است!»
البته ماجرای نفوذ سکولاریته در بدنه مدیریتی کشور آنچنان که مقام معظم رهبری فرمودند در حال توقف است: «این دولت، در تعاملات جهانی وفاداری به گفتمان انقلاب را افتخار خود می داند و روند بسیار خطرناک غربزدگی و گرایشهای سکولاریستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مدیریتی کشور بود، سد کرده است»، لیکن فرزندان وفادار گفتمان روشنفکری سکولار همچنان با ابزارهای رسانه ای به باز سازی این نظام فکری مشغولند.