بدلیل عدم حضور میرباقری، معاونت سیما
نقد نافرجام رسانه ملی
برنامه نقد صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که قرار بود دیروز بر گزار شود، به دلیل عدم حضور مسؤولین رسانه ملی لغو شد.
دبیر خانه نقد صدا و سیما اعلام کرد: «در حالی که بیش از 18 ماه از تشکیل دبیرخانه بررسی و نقد صدا و سیما در بسیج این دانشگاه می گذرد، و در حالی که این دبیر خانه دو همایش نقد با عنوان «دین در چشم شیشه ای 1 و2» را در کارنامه دارد، اما همچنان شاهد استنکاف مسؤولین رسانه ملی از حضور در این جلسات نقد هستیم.»
در این همایش -با عنوان «طنز و برنامه های نوروزی در چشم شیشه ای»- قرار بود دکتر میر باقری، معاونت سیما حضور یابد که به دلایل نا معلومی از شرکت در این جلسه سر باز زد. دبیرخانه بررسی و نقد صدا و سیما در ادامه انتقاد کرد که: در خرداد ماه سال گذشته نیز قرار بود همایش دین در چشم شیشه ای با موضوع دفاع مقدس برگزار شود که ازآقای رجبی معمار –مدیر شبکه 5- دعوت به عمل آمد اما آن جلسه هم درست در روز همایش –به خاطر عدم حضور مهمان- لغو شد.»
دبیر خانه نقد که در مقدمه همایش دیروز سه نشریه دانشجویی منتشر کرده بود، بعد از قطعی شدن عدم حضور مسؤولین، دعوت از ایشان را« آب در هاون کوبیدن » دانست و نگاه مدیران صدا و سیما را نسبت به این همایش ها «شوخی کودکانه» نامید.
این نشریه با استناد به سخنان امام راحل(ره) مبنی بر «انقلابی بودن اسلام» و همچنین بیانات مقام معظم رهبری و انتظار ایشان از جوانان و دانشجویان نسبت به مطالبه، انتقاد کرد که چرا در حالی که رهبر انقلاب وظیفه مسؤلین و دانشجویان را روشن کرده اند، مسؤلین پاسخگوی مطالبات دانشجویی نیستند؟ و ادامه داد که حتی رئیس جمهور به راحتی دعوت دانشجویان را می پذیرد و طبق فرمایش های مقام معظم رهبری، خود مسؤلین باید بخواهند که در جمع های دانشجویی شرکت کنند که متأسفانه هنوز شاهد چنین وضعی نیستیم!
این نشریه اعلام کرد که این اشتباه مدیران را نادیده نمی گیرد و تا وقتی به وظیفه عرفی و شرعی اش عمل نکند آرام نمی نشیند. از این رو آخرین دعوت خود را از رئیس رسانه ملی به عمل آورده است و بیان داشته که آقای ضرغامی باید در روز بیستم خرداد ماه سال جاری در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویی حضور یابند و این آخرین فرصت رسانه ملی برای جبران گذشته است.
همچنین از آن جا که لغو جلسات در روز همایش اعلام می شده، در نامه به ضرغامی تذکر داده شده است که عدم حضور خود را حداکثر تا 11خرداد اعلام کند.
در سا ل گذشته و ایام تعطیلات از تلویزیون خود چه نتیجه ای به دست اوردیم؟
مقدمه: در کنار پنجره نشسته بودم و به موضوی انشاع خود فکر می کردم که ناگهان بادی وزید و رشته افکارم را پراکنده کرد. بلند شدم و افکارم را جمع کردم. قلم به دست گرفتم و انشاع خود را این گونه آغاز کردم.
متن: ما در امسال از تلویزیون نتایج مهمی به دست می گیریم. در امسال تلویزیون ما چند برنامه خوب داشت که در تلویزیونِ دایی اینا هم همان برنامه ها را داشت ولی آنتنِ دایی اینا خراب بود و دایی اینا هی از برنامه ها اشکال وارد می کرد اما من مخالف بودم.
یکی از برنامه های خوب تلویزیون ما سریال ساعت شنی بود که ما متوجه شدیم فساد یعنی چه در ضمن در مورد رحم اجاره ای هم چیزایی فهمیدیم یک نکه مهم هم انکه رحم اجاره ای مشکل خیلی خیلی ........ مهم در مملکت ما است که برای ان فیلم میسازند و عدالت و... مهم نیست
برنامه خوب دیگری که برای ما ساخته شده بود مرد هزار چهره بود که ما فهمیدیم می شود با همه شوخی کرد تکه کلام انها را استفاده کرد حرکات دست انها را استفاده کرد در ضمن به فرهنگ و هر چه بخواهیم هم ...... تازه یه هنر نمایی دیگر انکه قسمت اول داستان یه چیزی میگیم بعد حذف میکنیم تا همه عالم بفهمند
و تازه مجانی می دیم مهندس حالشو ببره...... و ما نتیجه گرفتیم که مهران مدیری برای پولدار گشتن چقدر زحمت می کشد و برنامه های خیلی هنرمندانه می سازد.
در تلویزیون ما امسال یک برنامه فوق العاده هم بود که تلویزیون دایی اینا بیشتر نشانش می داد. که فرزاد حسنی مجری صندلی داغ شده بود و می آمدند خاطره می گفتند. ما چند نتیجه مهم از این برنامه می گیریم: یکی این که بابا و مامانمان خیلی حیف شد که توی دوم خرداد و سوم تیر به یک کسانی رای دادند که توی صندلی داغ نبودند. آن ها باید به آن کسانی رای می دادند که توی صندلی داغ فرزاد حسنی بودند چون همه دیدیم که این ها چقدر نازنین بودند. نتیجه دیگر این است که ممکن بود همان طور که یکبار دایی اینا چند سال پیش سفارت آمریکا را گرفتند و گفتند لانه جاسوسی است، الآ ن هم خدای نکرده کارهای بدتری می شد و تازه الکی وقت مردم گرفته شد و دایی ام اشتباه می کند که می گوید باید مردم خودشان رییس جمهور شدن بنی صدر را تجربه می کردند. بلکه نتیجه می گیریم باید از اول به مردم می گفتند که بنی صدر بد است و خیلی حیف شد. ان شاء الله تکرار نشود. اما دایی اینا هی می گفت امام مرد باتدبیری بود و کارش روی حساب بود اما من به دایی اینا گفتم تو بهتر می فهمی یا فرزاد حسنی شان؟
امسال در ایام انقلاب ما چند فیلم قدیمی دیدیم که به خاطرش نمایندگان مجلس و فرزاد حسنی از کارگردان کل تلویزیون تشکر کردند و سریال دیگر دهه فجر «همون که انگلیسی ها همه کار کردند و امریکا و روسیه و... هیچی» بود که ما نتیجه گرفتیم چیزهایی که توی تاریخ می گویند دروغ است. چون اولاً آن زمان ها خانم معلم ها با چادرمشکی می رفتند مدرسه. دوماً انجمن حجتیه ای ها نه تنها انقلابی ها را اذیت نمی کردند و به ساواک لو نمی دادند بلکه خانه شان را هم می دادند انقلابی ها مخفی شوند و فقط با انقلابی ها بحث می کردند. سوما آن زمان ها با تلفن عمومی زنگ می زدند به یک شهرستان دیگر. چهارماً انقلاب خیلی راحت بوده چون همه ش لب دریا و تو ویلا بوده و ما آرزو داشتیم کاش در زمان انقلاب مبارز بودیم و حالش را می بردیم. و دایی اینا می گوید که ما در انقلاب به این کارها نمی گفتیم مبارزه و این اصلاً شهید نیست و ما کارهایمان روی برنامه بود. اما بابا می گوید: دایی جان، احترام بزرگتری ات سر جایش؛ اما تو بهتر می فهمی یا آقای دکتر ضرغامی؟ و من پرسیدم آقای دکتر ضرغامی چه کسی است؟ و بابا گفت کارگردان تلویزیون است. و من فهمیدم دکتر شدن چه خدمتی به جامعه می کند و حتماً به آقای ضرغامی رای می دهم.
نتیجه گیری: ما نتیجه می گیریم که تلویزیون یک رسانه است و دایی اینا مزخرف می گوید و بابا می گوید چون دایی اینا عرضه نداشت بعد جنگ کار خوبی برای خودش جفت و جور کند و الآن دستش به دهنش نمی رسد به من حسودی اش می شود و این ها را از لجش می گوید. پس ما می فهمیم که باید دنبال موقعیت های خوب باشیم و امیدوارم روزی که آقای ضرغامی رییس جمهور شد بابا کارگردان کل تلویزیون بشود و من فرزاد حسنی بشوم و دایی ام را به صندلی داغ نمی آورم و بابایم بهتر می فهمد. این بود انشاع من، زنده باد معلم من.