3- صدا و سیما و مدیریت کشور
به نظر من سیاست کلى صدا و سیما باید تقویت مدیریتهاى اجرایى کشور باشد. من توصیه نمىکنم که صدا و سیما ضعفها و نارسایىها و کمبودها و خداى نکرده خیانتها را پوشیده بدارد؛ نه، ضعفها را هم بگوید؛ دردهایى که جلوى چشم مردم است، عیبى ندارد صدا و سیما به آنها بپردازد؛ منتها طرح این دردها و ضعفها و نارسایىها باید بهگونهیى باشد که اولاً مردم را مأیوس نکند، ثانیاً مدیریت را تضعیف نکند.
توفیقات دولت را بگویید. نشان دادن توفیقات و پیشرفتهاى کشور حتماً نباید از زبان مسؤولان و دستاندکاران باشد. فرضاً رئیسجمهور مىرود و طرحى را افتتاح مىکند. این افتتاح، گنگ است و معلوم نیست چیست. وقتى آسفالت خیابانى خراب مىشود و مىخواهید آن را در خبر منعکس کنید، مثلاً مىروید با تاکسىدار مصاحبه مىکنید و او مىگوید چرخ ماشینم در این چاله افتاد؛ یکى دیگر مىگوید زمستان در اینجا آب جمع شده بود و ترشح کرد به لباس مردم. خلاصه با ده نفر مصاحبه مىکنید تا مشخص شود این چاله چقدر چیز بدى است. پس در مورد پیشرفتها و توفیقات هم همین میکروفون را بگیرید جلوى کسانى که از این پیشرفتها بهرهمند و برخوردار مىشوند. صِرف اینکه مدیر مربوطه بیاید بگوید در راهاندازى فلان طرح براى پانصد نفر، هزار نفر یا پنجهزار نفر شغل ایجاد شد، کافى نیست؛ باید موضوع را تبیین کرد.
هدف ما باید تقویت مدیریت اجرایى کشور باشد. گفتم و تکرار هم مىکنم: ضعفها و نقصها هم باید گفته شود تا مردم تصور نکنند اینجا بوقى است که بنا دارد فقط از حکومت تعریف کند؛ منتها گفتنِ علاججویانه و دلسوزانه، نه ستیزهجویانه. طرح غلط مشکلات، مضر است. طرح سؤالهایى که پاسخ ندارد، مضر است. البته گاهى شگردهاى قشنگى زده مىشود. همین چند روز قبل دیدم که پس از جلسهى رؤساى سه قوه، راجع به مفاسد اقتصادى با آنها مصاحبه کردند. کار قشنگِ جالبِ تمیزِ همهجانبه و هوشمندانه و زِبلوارى از آب درآورده بودند؛ خوب بود و اتفاقاً تأثیر هم کرد. آدم از اینطور کارها لذت مىبرد. خیلى خوب، الان دارند همان کار شماها را دنبال مىکنند؛ اینها هم به نحوى منعکس شود. البته شما مىتوانید با همین نحوهى طرح، به شکل هوشمندانه مدیران را هم هدایت کنید. مدیران گاهى نقص کار خودشان را نمىدانند. طرح نواقص کار از زبان منصفانه و بیطرفانهى شما مىتواند به آنها کمک کند.
4- صدا و سیما و علم
اشاره کردم که علم مقولهى بسیار مهمى است. امروز انسان وقتى به راههاى مختلف براى پیشرفت کشور نگاه مىکند، مىبیند همه منتهى مىشود به علم. لعنت خدا بر کسانىکه در طول دهها سال کشور را از پیشرفت علمى باز داشتند. وقتى پیشرفت علمى وجود داشته باشد، پیشرفت فناورى را هم با خودش مىآورد، و پیشرفت فناورى هم کشور را رونق مىدهد و در جامعه نشاط بهوجود مىآورد. اگر علم نباشد، هیچچیز نیست؛ و اگر فناورى هم باشد، فناورىِ عاریهیى و دروغى و وامگرفتهى از دیگران است؛ مثل صنعتهاى مونتاژى که وجود دارد. علم را باید رویانید. بهنظر من رسانه مىتواند در نهضت تولید علم و فکر و نظریه و اندیشه در زمینههاى مختلف - چه در زمینهى فنى و چه در زمینهى انسانى و غیره - نقش ایفا کند. شما مىتوانید خط تولید علم و فکر و نظریه را برنامهریزىشده دنبال کنید؛ به بحثهاى منطقى و مفید دامن بزنید؛ کرسىهاى نوآورى را تلویزیونى کنید و چهرههاى علمىِ نوآورِ خوب را مطرح نمایید.
خدا رحمت کند آقاى احمد بیرشک را - نمىدانم شماها با ایشان آشنا بودید یا نه - پیرمرد جالبى بود. ما پیرىِ ایشان را دیدیم و درک کردیم؛ اگرچه از نوجوانى با اسم و کتابهاى ایشان در مدرسه آشنا بودیم. پیرمرد در نود و چند سالگى، پُر تحرک و پُرتلاش بود. من از او خیلى خوشم مىآمد. ایشان با من هم ملاقات کرده بود. از جمله چیزهایى که من از این پیرمرد دیدم و خیلى لذت بردم، این بود که چند سال قبل تلویزیون به مناسبتى با او مصاحبه کرد و گزارشگر به او گفت توصیهیى به جوانها بکنید. این پیرمرد مثل یک جوان، جوانها را توصیه کرد به درس خواندن و علم آموختن. من خیلى خوشحال شدم. گفتم از طرف من بهخاطر همین دو کلمه توصیه، از آقاى احمد بیرشک تشکر کنید. ببینید یک پیرمردِ معتقد به علم و پیشرفت علمى و تحرک جوانها، یک جمله حرفش مىتواند یک عالم تأثیر بگذارد. بهنظر من شما در مقولهى علم، مطلقاً بىطرف نیستید؛ جزو مسؤولیتهاى مهم شماست که باید مسألهى علم را دنبال کنید.
برنامهریزى و ایجاد چشمانداز
این مأموریت و این اهداف کلان تا چه مدتى بناست تحقق پیدا کند؟ اعتقادم این است که باید برنامهریزى کرد و چشمانداز درست کرد و آماده شد براى حرکتى که اهدافش اینهاست. این اهداف ممکن است در طول ده سال تحقق پیدا کند؛ هیچ مانعى ندارد. براى این کار، ده سال، زمان زیادى نیست؛ مثل چشم بههمزدنى مىگذرد. گاهى انسان در مدت ده سال، هشت سال یا پنج سال، تلاش و فعالیتِ لازم و برنامهریزى شده را انجام نداده؛ بعد وقتى به اواخر دوره مىرسد، مىبیند دستش خالى است. اگر برنامهریزى شود، انسان پیشرفت را به چشم خودش مشاهده مىکند؛ مثل رویش یک درخت.
من در اینجا چند سرفصل مهم را عرض مىکنم تا مشخص شود نسبت رسانه با این موضوعات چیست. خوب است نسبت رسانه با این موضوعات مورد تأمل قرار گیرد. من اینها را مطرح مىکنم؛ شما رویش فکر و مطالعه و کار کنید:
1- صدا و سیما و اخلاقعمومى
هویت حقیقى جامعه، هویت اخلاقى آنهاست؛ یعنى در واقع سازهى اصلى براى یک اجتماع، شاکلهى اخلاقى آن جامعه است و همه چیز بر محور آن شکل مىگیرد. ما باید به اخلاق خیلى اهمیت بدهیم. صدا و سیما در زمینهى پرورش و گسترش و تفهیم و تبیین فضیلتهاى اخلاقى باید برنامهریزى کند؛ یکى از اهداف صدا و سیما در همهى برنامهها باید این باشد.
اخلاقهاى رفتارى افراد جامعه؛ مثل انضباط اجتماعى، وجدان کارى، نظم و برنامهریزى، ادب اجتماعى، توجه به خانواده، رعایت حق دیگران - اینکه دیگران حقى دارند و باید حق آنها رعایت شود، یکى از خلقیات و فضایل بسیار مهم است - کرامت انسان، احساس مسؤولیت، اعتماد به نفس ملى، شجاعت شخصى و شجاعت ملى، قناعت - یکى از مهمترین فضایل اخلاقى براى یک کشور قناعت است، و اگر امروز ما در برخى زمینهها دچار مصیبت هستیم، بهخاطر این است که این اخلاق حسنهى مهم اسلامى را فراموش کردهایم - امانت، درستکارى، حقطلبى، زیبایىطلبى - یکى از خلقیات خوب، زیبایىطلبى است؛ یعنى به دنبال زیبایى بودن، زندگى را زیبا کردن؛ هم ظاهر زندگى را و هم باطن زندگى را؛ محیط خانواده، محیط بیرون، محیط خیابان، محیط پارک و محیط شهر - نفى مصرفزدگى، عفت، احترام و ادب به والدین و به معلم.
اینها خلقیات و فضایل اخلاقى ماست. صدا و سیما خودش را متکفل گسترش این خلقیات بداند. شما در هر برنامهیى که مىسازید، در هر سریال تلویزیونى، در هر محاوره، در هر میزگرد، در هر گفتگوى تلفنى و در هر گزارش، متوجه باشید که این فضایل تقویت شود؛ این چیزها نقض و زیر پا انداخته نشود.
2- صدا و سیما و دین
راجع به دین مردم، صدا و سیما چه نقش و چه موضع و چه مسؤولیتى دارد؟ طبیعتاً از وظایف صدا و سیما، ارتقاء معرفت دینى و ایمان دینى است. معرفت و ایمان با هم تفاوت دارد. هم ایمان مردم باید تقویت شود، هم معرفت و شناخت آنها. باید توجه داشت ایمانى که مردم پیدا مىکنند، سست، عوامانه، سطحى و قشرى نباشد؛ بشدت از این پرهیز شود. اکتفا نشود به تغلیظ احساسات مردم و تشریفات افراطى. تأکید بر این چیزها بهطور افراطى، اصلاً مفید نیست و بههیچوجه تبلیغ دین محسوب نمىشود. این را پایهى کار قرار دهید و حالا برگردید به برنامههاى دینىِ صدا و سیما؛ ببینید چه کار باید بکنید و چه کار باید نکنید.
برنامهى دینى باید نسبت به دین شبههزُدا باشد، نه شبههزا. من گاهى بعضى از بیانات دینى را از تلویزیون یا از رادیو گوش مىکنم و مىبینم شبهه ایجاد مىکند! حدیث سستى، حرف نامعقولى، مطلبى که در جمع مثلاً بیست نفرى یا پنجاه نفرهىِ یک عده مؤمنِ مخلص، گفتنش خوب است و ایمان آنها را زیاد مىکند، در سطح میلیونىِ مردم به زبان آوردن، جز اینکه ایمان عدهیى را سست و در ذهنشان تردید ایجاد کند، هیچ فایدهى دیگرى ندارد. از این چیزها باید پرهیز کرد. بیان دینى و تبیین دینى باید شبههزدا، روشن، قوى، هنرمندانه و متنوع باشد؛ شبههزا و کلیشهیى نباشد. بیان دینى باید در همهى سطوح، صحیح باشد. درست است که ما تبیین دینى را در سطح نخبگان، در سطح متوسط، در سطح پایین و در سطح کودکان داریم، اما همان چیزى که در سطح کودکان است، مطلقاً باید صحیح باشد. شما در کلاس اول به بچه یاد مىدهید دو بعلاوهى دو، مىشود چهار؛ وقتى هم که بچه به منتهاالیه قلهى ریاضیات و دانش ریاضى مىرسد، باز هم دو بعلاوهى دو، مىشود چهار؛ تغییر پیدا نمىکند. بنابراین آنچه در زمینهى دین به کودک یا به انسانِ عامى تفهیم مىکنیم، مطلقاً نباید غلط باشد تا بعد در ارتقاء معرفت دینى ببیند آن حرف، نادرست بوده است؛ نه، باید درست گفت؛ منتها ساده. بنابراین، حرف دینى در همهى سطوح باید صحیح باشد.
براى مراسم دینى، اعیاد و عزادارىها برنامهریزىِ هوشمندانه بشود. بعضى از برنامههایى که اجرا مىشود، کاملاً ناهوشمندانه است. راجع به حضرت جواد چه صحبتى در تلویزیون یا رادیو مىکنید؟ راجع به امام جواد، امام هادى، امام عسکرى، امام رضا و دیگر ائمه مطالب خیلى خوبى نوشته شده است. بنده که عمرم را در این زمینهها گذراندهام، وقتى به این مطالب نگاه مىکنم، استفاده مىکنم و لذت مىبرم؛ چرا از اینها استفاده نمىشود؟ نوشتههاى خوب، تحقیقات خوب و مطالب شیوا و ایمانآور در این زمینهها فراوان است. گاهى انسان برنامهیى را مىبیند که شخصى با شدّ و مدّ و در قالب یک قطعهى ادبى، فرضاً راجع به امام موسىبنجعفر حرف مىزند که هیچ معنا ندارد. اینگونه برنامهها نه ایمان کسى را زیاد مىکند، نه لذتى دارد و نه در آن، هنر نویسندگى - به معناى حقیقى کلمه - بهکار رفته. چرا ما این برنامهها را پخش مىکنیم؟ یک نفر با صداى نرم و ملایم و معصومانه - شماها متخصص این کارها هستید؛ هر صدایى براى هر برنامهیى مناسب نیست - بهجاى صداى آنطورى، چند فضیلت ِ با سند درست و منطقى از امام موسىبنجعفر نقل کند و زندگى آن حضرت را شرح دهد؛ انسان گوش مىکند، لذت مىبرد؛ معرفت و محبتش زیاد و دلش از شنیدن مناقب این بزرگواران روشن مىشود. اگر برنامههاى دینى خوب ادا شود، فایده دارد؛ اما اگر بد ادا شود، خنثى نیست؛ نتیجهى بد دارد؛ مثل داستان آن مؤذن بد صدا.
مولوى مىگوید: دختر یک مرد مسیحى بشدت عاشق اسلام و دلباختهى معارف اسلامى شد و اسلام آورد. این مرد مسیحى خیلى ناراحت بود. در آن شهر، یک عده مسیحى بودند و یک عده مسلمان. آن شهر، هم مسجد داشت و هم کلیسا. یک روز این مسیحى پیش مؤذن آمد و بعد از اینکه خیلى به او احترام گذاشت، پول و هدیه هم به او داد و گفت از شما خیلى متشکرم. مؤذن تعجب کرد که او از چه تشکر مىکند. مرد مسیحى گفت تو من را نجات دادى؛ چون دختر من عاشق و علاقهمند به اسلام شده بود؛ اما یک روز وقتى صداى اذان تو را شنید، از اسلام زده شد و گفت اسلامِ این مؤذن را نمىخواهم!
ما اگر بد اذان بگوییم، عشاق اسلام را از اسلام مىرمانیم. ما باید خوب و خوشصدا اذان بگوییم. اذان ما همین معارفى است که مىگوییم؛ همین صدا و سیماى ماست.
جنگ رسانهه
در این وضعیت، رسانهى ملى چه جایگاهى دارد؟ ببینید نقش رسانهى ملى در چنین وضعیتى چقدر اهمیت پیدا مىکند. آن روز بنده در آن جلسه گفتم،(3) شماها هم خودتان بهتر از من مىدانید؛ امروز جنگ دنیا، جنگ رسانههاست. پیشرفت کارها و سیاستهاى بینالمللىِ دستگاههاى مختلف و جبهههاى گوناگون، بهوسیلهى تبلیغ، خبرسازى، مفهومسازى و تبیینهاى درست و نادرست - یعنى راست و دروغ - دارد انجام مىگیرد. تبلیغات، هم قبل از یک حرکت نظامى و اقتصادى، هم در اثناى آن، هم بعد از آن، نیاز وافر دستگاههایى است که مىخواهند در دنیا فعال باشند؛ لذا سرمایهگذارى هم مىکنند، فکر هم مصرف مىکنند و دانش هم بهکار مىبرند، براى اینکه بتوانند این را گسترش دهند.
ما آماج تهاجم دشمن هستیم
یکى از کارهاى بسیار مهمى که امروز در دستور کار آنهاست، تهاجم خبرى، تبلیغى، فرهنگى و اخلاقى به کشور ماست. امروز این تهاجم، اوج تهاجم فرهنگى است. البته مخصوص کشور ما نیست؛ در همهجا اینها دارند کار فرهنگى مىکنند؛ منتها ما آماج هدف آنها هستیم. بسیارى از هدفهاى استکبار جهانى در زمینههاى تبلیغى و فرهنگى و رسانهیى متوجه به ماست؛ ما باید در مقابل اینها خود را مجهز کنیم.
نقش دوگانهى رسانهى ملى
رسانهى ما، هم باید ناظر باشد به خنثى کردن کار دشمن در داخل، هم باید ناظر باشد به ضربهزدن به دشمن در فضاى عمومى. مىبینید رسانه ملى چه نقش مهمى دارد. بهنظر من همهى تلاشها و کارهایى که در کشور صورت مىگیرد، به یک معنا، یک طرف؛ کار رسانهى ملى - یعنى صدا و سیما - طرف دیگر. اینها دو جریان هستند؛ والّا اگر خیلى کار انجام بگیرد، اما رسانهى ملى فعال نباشد، تأثیرش بسیار کمتر از چیزى خواهد بود که باید باشد. بنابراین نقش رسانه، به همین ترتیبى که عرض شد، بسیار مهم است.
مأموریتِ محورى رسانهى ملى
ما یک مأموریتِ محورى براى رسانهى ملى قائل هستیم، که الزاماتى دارد و این مأموریت ملى اهداف کلانى را هم با خودش همراه دارد. بهنظر ما آن مأموریتِ محورى عبارت است از مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتارى جامعه، جهتدهى به فکر و فرهنگ عمومى، آسیبزدایى از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت - یعنى روحیهدادن - و زدودن احساس عقبماندگى.
القاء احساس عقبماندگى
امروز یکى از شگردهاى مهم دشمن، تزریق و القاء احساس عقبماندگى و ناتوانى است. ما در کشور سىوپنج میلیون جوان داریم. نخیر؛ بدانند ما بههیچوجه عقب نماندهایم. آن روز آقاى رئیسجمهور براى من مىگفت - البته گزارش عمومى نبود؛ بنده خودم گزارشهاى زیادى دارم - مجموعهى دستاوردهاى ما در ده، بیست سال اخیر، از همهى آنچه در کشورهاى شبیه خودمان - از جمله همهى کشورهاى منطقه - اتفاق افتاده، بالاتر است. این، مسألهى خیلى مهمى است. البته گزارشهایى هم که به بنده داده شده، همین را تأیید مىکند. راجع به یک کشور از کشورهایى که ایشان ذکر مىکردند، فقط یک مورد به عنوان سؤال و ابهام براى من مطرح بود، که بنا شد آن را هم تحقیق کنند و به من بگویند. ما بههیچوجه نباید این احساس را داشته باشیم، و جوان ما نباید احساس کند که عقبمانده است؛ باید احساس کند که دارد حرکت مىکند، مىتازد و جلو مىرود؛ عملاً به این کار، به این پیشرفت، به این تازش و به این رو به جلو حرکت کردن تشویق شود.
الزامات مأموریت رسانهى ملى
این مأموریت الزاماتى دارد. رسانهى ملى اگر بخواهد به عنوان مهمترین ابزار فرهنگى در کشور، از عهدهى این کار بربیاید، باید این چیزها را در خودش تأمین کند: امین نظام باشد، مورد اعتماد مردم باشد، برخوردار از مزیتهاى رقابتى باشد. امروز رقباى ما زیادند؛ چه رقباى منطقهیى، چه رقباى بینالمللى. ما باید در مقابل این رقبا خود را از مزیتهاى رقابتى برخوردار کنیم. ظرفیت بالا در کمّ و کیف محصولات، هر دو مورد نظر است. نباید کمیت، کیفیت را تحتالشعاع قرار دهد، و بعکس.
آرایش رسانهیىِ کارآمد
الزام دیگر این مأموریت، داشتن آرایش رسانهیىِ کارآمد در عرصهى استانى و ملى و بینالمللى است؛ همین نکتهیى که آقاى ضرغامى اشاره کردند و گفتند در جاهایى از کمترین حقشان نمىتوانند برخوردار باشند؛ یعنى شنیدن صداى انقلاب و دیدن چهرهى انقلاب. در اینجا آرایش ما ضعیف است. البته بسیارى از این ضعفها به بیرون از سازمان مربوط مىشود، که آن هم موضوع دیگرى است و باید جداً تعقیب کنیم.
آرایش سازمانى و رسانهیى ما باید بهگونهیى باشد که بتوانیم همهى کشور را در همهى ابعاد بپوشانیم. این آرایش باید کارآمد باشد؛ داراى قدرت انعطاف براى انطباق با شرایط گوناگون و پیشبینى نشده باشد؛ در برخورد با مسائل گوناگون، توانایى، سرعت و چالاکى داشته باشد؛ بتواند موضع خودش را اتخاذ کند و کارساز باشد.
اگر این چیزها تحقق پیدا کند - که هر کدام از اینها شرایط و مقدماتى دارد و باید هم این مقدمات فراهم شود و تحقق پیدا کند - آنگاه شما خواهید توانست هدایت و مدیریت افکار عمومى را از لحاظ فرهنگ و اخلاق و رفتار و روحیه و امثال اینها کاملاً در دست داشته باشید؛ هیچکس نمىتواند با شما در این زمینه رقابت کند.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما
نقش دوگانهى رسانهى ملى
رسانهى ما، هم باید ناظر باشد به خنثى کردن کار دشمن در داخل، هم باید ناظر باشد به ضربهزدن به دشمن در فضاى عمومى. مىبینید رسانه ملى چه نقش مهمى دارد. بهنظر من همهى تلاشها و کارهایى که در کشور صورت مىگیرد، به یک معنا، یک طرف؛ کار رسانهى ملى - یعنى صدا و سیما - طرف دیگر. اینها دو جریان هستند؛ والّا اگر خیلى کار انجام بگیرد، اما رسانهى ملى فعال نباشد، تأثیرش بسیار کمتر از چیزى خواهد بود که باید باشد. بنابراین نقش رسانه، به همین ترتیبى که عرض شد، بسیار مهم است.
مأموریتِ محورى رسانهى ملى
ما یک مأموریتِ محورى براى رسانهى ملى قائل هستیم، که الزاماتى دارد و این مأموریت ملى اهداف کلانى را هم با خودش همراه دارد. بهنظر ما آن مأموریتِ محورى عبارت است از مدیریت و هدایت فکر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتارى جامعه، جهتدهى به فکر و فرهنگ عمومى، آسیبزدایى از فکر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت - یعنى روحیهدادن - و زدودن احساس عقبماندگى.
القاء احساس عقبماندگى
امروز یکى از شگردهاى مهم دشمن، تزریق و القاء احساس عقبماندگى و ناتوانى است. ما در کشور سىوپنج میلیون جوان داریم. نخیر؛ بدانند ما بههیچوجه عقب نماندهایم. آن روز آقاى رئیسجمهور براى من مىگفت - البته گزارش عمومى نبود؛ بنده خودم گزارشهاى زیادى دارم - مجموعهى دستاوردهاى ما در ده، بیست سال اخیر، از همهى آنچه در کشورهاى شبیه خودمان - از جمله همهى کشورهاى منطقه - اتفاق افتاده، بالاتر است. این، مسألهى خیلى مهمى است. البته گزارشهایى هم که به بنده داده شده، همین را تأیید مىکند. راجع به یک کشور از کشورهایى که ایشان ذکر مىکردند، فقط یک مورد به عنوان سؤال و ابهام براى من مطرح بود، که بنا شد آن را هم تحقیق کنند و به من بگویند. ما بههیچوجه نباید این احساس را داشته باشیم، و جوان ما نباید احساس کند که عقبمانده است؛ باید احساس کند که دارد حرکت مىکند، مىتازد و جلو مىرود؛ عملاً به این کار، به این پیشرفت، به این تازش و به این رو به جلو حرکت کردن تشویق شود.
الزامات مأموریت رسانهى ملى
این مأموریت الزاماتى دارد. رسانهى ملى اگر بخواهد به عنوان مهمترین ابزار فرهنگى در کشور، از عهدهى این کار بربیاید، باید این چیزها را در خودش تأمین کند: امین نظام باشد، مورد اعتماد مردم باشد، برخوردار از مزیتهاى رقابتى باشد. امروز رقباى ما زیادند؛ چه رقباى منطقهیى، چه رقباى بینالمللى. ما باید در مقابل این رقبا خود را از مزیتهاى رقابتى برخوردار کنیم. ظرفیت بالا در کمّ و کیف محصولات، هر دو مورد نظر است. نباید کمیت، کیفیت را تحتالشعاع قرار دهد، و بعکس.
آرایش رسانهیىِ کارآمد
الزام دیگر این مأموریت، داشتن آرایش رسانهیىِ کارآمد در عرصهى استانى و ملى و بینالمللى است؛ همین نکتهیى که آقاى ضرغامى اشاره کردند و گفتند در جاهایى از کمترین حقشان نمىتوانند برخوردار باشند؛ یعنى شنیدن صداى انقلاب و دیدن چهرهى انقلاب. در اینجا آرایش ما ضعیف است. البته بسیارى از این ضعفها به بیرون از سازمان مربوط مىشود، که آن هم موضوع دیگرى است و باید جداً تعقیب کنیم.
آرایش سازمانى و رسانهیى ما باید بهگونهیى باشد که بتوانیم همهى کشور را در همهى ابعاد بپوشانیم. این آرایش باید کارآمد باشد؛ داراى قدرت انعطاف براى انطباق با شرایط گوناگون و پیشبینى نشده باشد؛ در برخورد با مسائل گوناگون، توانایى، سرعت و چالاکى داشته باشد؛ بتواند موضع خودش را اتخاذ کند و کارساز باشد.
اگر این چیزها تحقق پیدا کند - که هر کدام از اینها شرایط و مقدماتى دارد و باید هم این مقدمات فراهم شود و تحقق پیدا کند - آنگاه شما خواهید توانست هدایت و مدیریت افکار عمومى را از لحاظ فرهنگ و اخلاق و رفتار و روحیه و امثال اینها کاملاً در دست داشته باشید؛ هیچکس نمىتواند با شما در این زمینه رقابت کند.
هدفهاى کلان رسانهى ملى
هدفهاى کلان ما در این زمینه چیست؟ اول، ارتقاء معرفت دینىِ روشنبینانه. من روى عنوان «روشنبینانه» تکیه مىکنم. معرفت دینى باید ارتقاء و گسترش پیدا کند؛ اما یک معرفت روشنبینانه و آگاهانه.
دوم، رفتار دینىِ مخلصانه. باز روى کلمهى «مخلصانه» مىخواهم تکیه کنم. رفتارهاى دینى مىتواند ریاکارانه و متصنعانه و ظاهرسازانه باشد، مىتواند مخلصانه باشد. ما باید مردم را به رفتار و عمل دینى - یعنى عمل صالح - بکشانیم و این عمل، مخلصانه از آنها صادر شود.
سوم، ریشهدار کردن شناخت و باور به ارزشها و بنیانهاى فکرى انقلاب و نظام اسلامى. صرف اینکه ما در زمینهى انقلاب و نظام، چیزهایى را کلیشهیى و شعارى تکرار کنیم، کافى نیست؛ باید نسبت به این شعارها در مردم باور حقیقى بهوجود بیاید؛ این، کار رسانهى ملى است.
چهارم، مصونیت دادن به ذهن جامعه از تأثیر مخرب تهاجم فرهنگى و ارزشىِ دشمن، که اشاره شد.
پنجم، باور به کارآمدى نظام.
ششم، ایجاد همگرایىِ عمومى و فضاى همکارى و محبت و وحدت در درون کشور و میان مردم. باید روحیهى محبت، وحدت، همگرایى و ارتباط و پیوند در میان مردم تقویت شود.
هفتم، آگاهسازى نسبت به مقولههاى حساس؛ مثل علم. مسألهى علم در کشور خیلى مهم است. با مطالعهى دقیق و همهجانبه، انسان به چند سرفصل معدود مىرسد، که یکى از آنها علم است. ما براى آینده به علم احتیاج داریم. نهضت نرمافزارى و تولید علم و اندیشه و فکر که مطرح شد، باید جدى گرفته شود. خوشبختانه زمینهها کاملاً آماده و استقبال هم خیلى خوب است. مردم را نسبت به مقولهى علم، امنیت، پرورش نخبگان، اقتدار ملى، کار و ابتکارِ گرهگشا و پیشبرنده و مقولاتى از این قبیل حساس کنید.